زیاد بودن تعداد فرزندان تربیتشان را راحتتر کرده است
زیاد بودن تعداد فرزندان تربیت کردن آنان را سختتر کرده است؟
خانم حداد: زیاد بودن تعداد فرزندان تربیتشان را راحتتر کرده است، این مسئله را مصداقی توضیح میدهم؛ دختر دو سالهام در صحبت کردن با من و پدرش فعل جمع به کار میبرد، مثلا آب که میخواهد میگوید:« مامان شما بهم آب بدید.» یا دختر چهار سالهام به هیچ عنوان بدون چادر بیرون نمیآید و حتی وقتی دامادهایمان به منزلمان میآیند چادر میپوشد، من و پدرش در این باره تاکنون چیزی به او نگفتهایم ولی او به خواهرهایش نگاه میکند که بیرون از منزل یا جلوی دامادهایمان چادر سر میکنند؛ فرزندان کوچکتر قشنگ دارند از خواهرها و برادرهایشان الگوبرداری میکنند و این الگوبرداریها تربیت فرزندان را بسیار راحتتر میکند.
تعداد بالای فرزندان در خانواده تعامل اجتماعی، بلوغ رفتاری، مسؤولیتپذیری، قانع بودن و کم توقع بودن را بهتر شکل میدهد.
تصور عموم جامعه نسبت به این مسئله شاید برعکس باشد.
خانم حداد: قصدم تعریف از فرزندان خود نیست و فقط میخواهم صادقانه به سؤالتان پاسخ بدهم. طی تعاملاتی که فرزندان در خانه با هم دارند بلوغ رفتاری و اجتماعی بهتری پیدا میکنند. تقسیم وظایف که بین آنان صورت میگیرد مثلاً کارهای منزل مثل ظرف شستن و مرتب کردن خانه بین دخترها و کارهای بیرون مثل خرید کردن بین پسرها تقسیم میشود و این تقسیم وظایف به مسؤولیتپذیر بار آمدن فرزندان کمک میکند. وقتی تعدادشان زیاد باشد کسی از زیر بار مسؤولیتش شانه خالی نمیکند و همگی در کنار هم کارهایشان را انجام میدهند. البته من و همسرم همواره به ویژه در ایام امتحانات بچهها برای انجام این امور به آنان کمک میکنیم.
رسیدگی به درس و مشق بچهها سخت نیست؟
خانم حداد: دخترها و پسرهایم در درسهایشان خیلی به هم کمک میکنند و به هم درس یاد میدهند. چون بچههایم خودشان با همدیگر درسهایشان را کار میکنند و رفع اشکال میکنند اصلا نیازی به ورود من نیست و کارم راحتتر شده است. خدا را شکر همه بچهها در رشتههای مختلف درسی، هنری و ورزشی جزء ممتازان هستند.
پس با این وجود فرزندانتان هم خواهر و برادرند و هم رفیق.
خانم حداد: در واقع هم خواهر و برادرند، هم رفیق و هم معلم همدیگر هستند. حتی حین آموزش به خواهر و برادرهایشان خودشان هم بهتر مطالب را میفهمند و برایشان تثبیت میشود.
*نمیخورم نداریم
در هر وعده غذایی رسیدن به اتفاق نظر برای پختن غذایی که باب میل همگی باشد دشوار نیست؟ آن هم برای بچههای نسل امروز که در غذا خوردن بهانهگیر هستند!
خانم حداد: این بهانهها مربوط به خانوادههایی است که یکی یا دو تا بچه دارند و والدین باید طبق میل آنان پیش بروند. اتفاقاً من به خانمهای اطرافم که یکی یا دو تا بچه دارند میگویم شما از سختیهایی که در مسیر بزرگ کردن بچههایتان دارید بگویید؛ آنان غذا که میپزند یکی از بچهها میگوید میخورم و یکی میگوید نمیخورم و مادر مجبور است برایش غذای دیگری درست کند.
در خانههای ما اینطور نیست. بچهها دور هم که باشند حتی چیزی را هم که خیلی باب میلشان نیست میخورند. بعضی از مادرها عنوان میکنند که فرزندم فلان غذا را نمیخورد ولی وقتی در جمع بچههای دیگر قرار میگیرد میخورد! در خانههای ما هم همینطور است و البته نمیخورم هم نداریم.
یعنی هر چه درست کردید باید بخورند و نظرشان را نمیپرسید؟
خانم حداد: چرا، معمولا غذاهایی که درست میکنم را دوست دارند و فقط در ترکیب غذاها ممکن است کمی تفاوت نظر داشته باشند که آن هم قابل حل است و با این قضیه سازگاری دارند؛ مثلا سالاد ماکارونی که درست میکنم یکی از بچهها ذرت داخل غذا را دوست ندارد و آن را از داخل غذایش جمع میکند و به آن یکی میدهد که دوست دارد. مسئله به همین راحتی حل میشود.
آخرین نظرات