در روز مبعث چه اتفاقی افتاد؟!
?نگاه جدید به وقایع مبعث
بسم الله الرحمن الرحیم
گروه سنی: 13 تا 15 سال (هفتم تا نهم متوسطه)
«در روز مبعث چه اتفاقی افتاد؟»
همهی شما دربارهی این روز و اتفاقات آن اطلاعاتی دارید. «مبعث» از ریشه «بعث» کرفته شده و بَعْث در لغت برانگیختن و روانه کردن چیزى است.[۱] بِعْثَت در فرهنگ اسلامى عموما به معنای برانگیختن و برگزیدن پیامبران از سوی خداوند برای هدایت مردم است و آغاز رسالت هر پیامبر می باشد.[۲] ماجرای واقعی با چیزی که خیلی جاها شنیدهایم یا خواندهایم، فرق دارد. همانطور که شما هم شنیده اید، معمولا آنچه از مبعث گفته میشود این است که حضرت محمد (ص) برای عبادت به غار حراء رفته بود که فرشتهی وحی نازل میشود و به پیامبر میگوید بخوان. پیامبر هم که سواد خواندن و نوشتن نداشته میگوید نمی توانم. فرشته دوباره میگوید بخوان. پیامبر دوباره اظهار ناتوانی میکند. بار سوم فرشته خودش شروع به خواندن میکند و میگوید «بخوان به نام پروردگارت که …» و بعد ، حضرت محمد (ص) به پیامبری انتخاب و برگزیده میشود و باقی ماجرا.
در صورتی که اولا حواستان باشد حضرت محمد (ص) از قبل، برای چنین مقامی انتخاب شده بود و همهی پیامبران، آمدن ایشان را در آخرالزمان بشارت داده بودند. پیامبران گذشته حضرت محمد را با اسم و نَسَب و مشخصات ظاهری و محل تولد و … به مردم زمانشان معرفی کرده بودند. جوری که عده ای از یهودیان از سرزمین خوش آب و هوای فلسطین کوچ کرده بودند و به سرزمین بی آب و علف عربستان آمده بودند تا شاید بتوانند خودشان یا فرزندانشان از وجود پربرکت این پیامبر برگزیده بهره مند شوند. یک عده هم آمده بودند تا به هر نحوی که شده نگذارند پیامبر آخرالزمان به دنیا بیاید؛ چون در پیشگویی های پیامبرانشان شنیده بودند که در نهایت، همهی مردم جهان به دین پیامبر موعود در خواهند آمد. این مسئله برای کسانی که از راه دینِ خود، به قدرت و مال و مقام رسیده بودند، قابل تحمل نبود. آنها برای رسیدن به منافع خودشان، دین پیامبرخاتم را تحریف کرده بودند و به اسم دین هر بلایی که دلشان میخواست سر مردم زمان خودشان میآوردند. حالا اگر پیامبر موعود میآمد، کارشان تمام بود. مردم به خیانتشان پی میبردند و رهبران یا اصطلاحاً علمای دینشان را وادار میکردند پست و مقام و اموالی که از راه دوز و کلک به جیب زده بودند، پس بدهند. خلاصه اینکه خیلی ها منتظر آمدن شخصی به نام «احمد» یا «محمد» در عربستان بودند. اطلاعات بعضی از آنها آنقدر کامل بود که از فرزند خودشان هم او را بیشتر میشناختند.وکه حتی میدانستند این پیامبر از کدام خانواده قرار است به دنیا بیاید. پس این حرف که پیامبر در روز مبعث به پیامبری انتخاب شد، حرف زیاد درستی نیست. بلکه پیامبر از قبل از تولدشان برای این جایگاه انتخاب شده بودند. در روز مبعث ایشان ماموریت پیدا کردند که اعلان همگانی کنند و به مردم رسما و علنا اعلام کنند که از طرف خدا برای هدایت آنها آمدهاند.
*تعریف مبعث:*
مبعث» حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، روزی است که آن حضرت از سوی خدا - به عنوان آخرین پیامبر الهی - برای هدایت و راهنمایی همیشگی انسانها برانگیخته شد. مطابق با نظر شیعه، بعثت پیامبر اسلام در ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل و در چهل سالگی ایشان واقع شد. عید مبعث از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار می رود.
*تاریخ مبعث از نظر شیعه و اهل سنت*
تاریخ بعثت پیامبر اکرم به روایت اهل سنت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله روز دوشنبه هفدهم یا هجدهم یا نوزدهم ماه مبارک رمضان، به پیامبری مبعوث گردیده اند. اما عالمان شیعه مبعث آن حضرت را در روز بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفیل (مطابق با سال ۶۱۰ میلادی) دانسته و بر این مطلب اجماع صورت گرفته است روایات دال بر این مطلب در منابع شیعه بسیار است، از آن جمله شیخ کلینی با سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «روزه بیست و هفتم رجب را فراموش نکن، زیرا آن روزى است که محمد به نبوّت گماشته شد.» شیخ صدوق و شیخ طوسى هم این را روایت کرده اند. و نیز روایات دیگری که دال بر این موضوع است از سایر ائمه یا صحابیان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.[۳] مطابق روایت هر دو گروه شیعه و سنی، آن حضرت به هنگام بعثت، چهل ساله بوده است.
*چگونگی بعثت پیامبر اکرم*
مطابق با آنچه در منابع آمده است، در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غار حرا (کوه نور) در حوالی مکه معظمه به عبادت و نیایش میپرداخت، جبرئیل بر وی نازل شد و بر وی آیاتی از قرآن مجید را بر ایشان نازل نمود. نخستین آیاتی که بر آن حضرت فرود آمد، آیههای سوره ۹۶ قرآن مجید یعنی سوره علق بود.[۴] نکتهی مهم دیگر اینکه ، درست است که جبرییل از جانب خدا خدمت حضرت محمد (ص) آمد و به ایشان گفت «اِقْرَأ» اما پیامبر هیچ گاه نگفت «خواندن بلد نیستم»! پیامبر فرمود «مَا أَقْرَأ» یعنی «چه بخوانم؟».[۵] این مدل مکالمه فقط هم منحصر به همین دفعه نبوده. خیلی مواقع دیگر هم که جبرییل آیه ای از قرآن را نازل میکرده، خدمت پیامبر که میرسیده میگفته «اِقْرَأ»؛ و بلافاصله پیامبر میپرسیده «مَا أَقْرَأ؟ چه بخوانم؟ این بار کدام آیه را باید برای مردم بخوانم؟» بعد جبرییل آیه ای را که خدا صلاح دانسته بوده در آن مکان و زمان خاص به گوش مردم برسد، بازگو میکرده و پیامبر هم همان را برای مردم تلاوت میفرمودند.[۶] حالا چه کسی و با چه قصد و نیتی این حرفها را در آورده که جبرییل گفت بخوان، پیامبر گفت نمی توانم و خواندن بلد نیستم و … خودش مسئلهی قابل بحثی است که ازبحث ما خارج است. فقط همین قدر بدانید که بعضی افرادی که این حرفها را در آورده اند، قصدشان تضعیف شخصیت و جایگاه پیامبر بودهاست. یک عده افراد بی اطلاع هم که اتفاقا ارادت ویژهای به پیامبر دارند، این حرف را تاییدی بر معجزه بودن قرآن گرفته اند و میگویند «ببین! پیامبری که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشته، این قرآن را آورده، پس قرآن کلام خدا و معجزهی الهی است!» این بندگان خدا خبر ندارند که با این حرف، نه تنها به پیامبر و کتاب خدا خدمت نکردهاند بلکه شبهه های رنگارنگی هم درست کرده اند! مگر معجزه بودن قرآن به این است که آورندهاش سواد نداشته باشد؟!! این حرف را که بزنی ، یک عده میروند و ثابت میکنند که این حرفها خیالبافی است ؛ بنا به فلان دلیل و مستند تاریخی و … پیامبر خیلی هم سواد داشته؛ و ثابت می کنند که ادعای بیسوادی دروغ بوده است، بعد به اشتباه نتیجه میگیرند که: قرآن را هم خودش نوشته، پس کلا همه سر کار بودیم! در حالی که اگر نه یک کسی که سواد خواندن و نوشتن دارد؛ بلکه جماعتی از باسوادان با تخصص های مختلف هم جمع شوند نمی توانند حتی یک آیه مانند قرآن با همان خاصیت و ویژگی درست کنند. اهل بیت هم هیچ وقت در بحث اعجاز قرآن، به این نکته استناد نکرده اند که پیامبر، بی سواد بوده پس قرآن معجزه و کلام وحی است.
*نتیجه گیری:*
تا اینجا فهمیدیم که: - اولا: روز مبعث روزی نبوده که حضرت محمد (ص) به پیامبری انتخاب شده باشد! ایشان از قبل برای این مقام انتخاب شده بودند اما در روز مبعث ماموریت پیدا کردند کارشان را آغاز کنند و پیام خدا را از آن پس به عنوان پیامبر به گوش مردم برسانند.
نکته:
ببینید بچه ها؛ اصلا موضوع پیچیدهای نیست. مثلا حضرت عیسی کودک چند روزه ای بودند که به اذن الهی شروع به صحبت با مردم کرد. او در همان گهواره خطاب به مردم چه گفت؟ گفت «من بندهی خدا هستم؛ او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است»[۷] اما بعد از آن، حضرت عیسی علیه السلام، مانند سایر نوزادان دیگر صحبت نکرد؛ چه برسد به اینکه پیامهای خدا را به مردم برساند و آنها را به دین خدا هدایت کند. یعنی ایشان به پیامبری برگزیده شده بود، اما آغاز ماموریت و رسالتش سالها بعد بود.[۸]
- نکتهی دومی که دربارهاش صحبت کردیم این بود که پیامبر روز مبعث و یا در مواقع دیگر نگفته من سواد ندارم، خواندن نوشتن بلد نیستم، نمیتوانم این را که تو میگویی بخوانم. بلکه جبرییل گفته بخوان، پیامبر فرموده چه بخوانم؟ کدام آیه را بخوانم؟ همانطور که بعدها هم که جبرییل از جانب خدا برای نزول آیهای میآمده، میگفته بخوان، پیامبر هم میپرسیده چه بخوانم؟ یعنی این بار کدام آیه را بخوانم؟ نکته فنی: قرآن دو گونه نزول داشته: نزول دفعی و نزول تدریجی. هر آنچه به مرور و بنا به موقعیتهای مختلف توسط جبرییل نازل میشده، پیامبر از قبل میدانسته. به همین دلیل سوال میکرده چه بخوانم؟ یعنی کدام آیه را بخوانم؟ اشاره به این نکته، خالی از لطف نیست که مثلا امیرمومنان سالها پیش از بعثت پیامبر و آغاز تدریجیِ نزول قرآن به دنیا آمده؛ اما پس از تولد، هنگامی که فاطمه بنت اسد از خانهی خدا بیرون میآید و مولود کعبه را در آغوش پیامبر میگذارد، حضرت علی آیهی نخست سوره مومنون را تلاوت میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» و پیامبر هم در پاسخ میگویند «قَدْ أَفْلَحُوا بِك» یعنی به یقین بواسطهی تو مومنان به رستکاری خواهند رسید یا علی![۹]} اصلا بچه ها؛ به نظرتان میشود کسی که برای هدایت مردم آمده، کسی که عالِمترین و دانشمندترینِ مردم است، کسی که علم آسمانها و زمینها در سینهاش است، کسی که زبان حیوانات و جانوران را میفهمد، کسی که به هر زبانی در دنیا قادر است صحبت کند، سواد خواندن نوشتن نداشته باشد؟
اما یک سوال!
پس اینکه در قرآن به پیامبر گفته شده «رسول امّی» به چه معناست؟ اگر پیامبر سواد داشته، پس چرا خدا میگوید «امّی» بوده؟ پیامبر در شهر مکه به دنیا آمده بودند. یکی از اسامی این شهر «اُم القُری» یعنی مادر آبادیها بوده. خداوند هم در قرآن کریم از این اسم استفاده کرده؛[۹] اما دربارهی اینکه چرا به مکه، ام القری گفته میشده، چند دلیل وجود دارد: - اول اینکه به اعتقاد ما مسلمانها وقتی خداوند کره زمین را آفرید، همهی خشکیها زیر آب بودند. اولین منطقه ای که از آب بیرون آمد، همین شهر مکه بود و بعد از آن مابقیِ خشکیها هم نمایان شدند. حضرت علی علیه السلام میفرماید به همین دلیل که اول مکه از آب بیرون آمد و به دنبالش بقیهی خشکیها، به مکه «اُم القُری» میگفتند.[۱۰] - دلیل دوم اینکه شهر مکه نسبت به آبادیهای اطراف، مرکزیت و اهمیت خاصی داشته؛ همچنین به دلیل وجود کعبه در آن، مورد توجه ویژه ای بوده. به همین دلیل به آن مادر آبادیها یا «ام القری» لقب میداند. همانطور که گفتم پیامبر از شهر مکه یعنی «اُم القُری» بود و به همین دلیل هم رسولِ «امّی» یعنی فرستادهای از شهر مکه خوانده شدهاند. وگرنه طبق فرمایش امام جواد علیه السلام، پیامبر به 72 زبان سخن میگفتند و مینوشتند.[۱۱] البته ما منکر این نیستیم که ایشان هیچ جا و نزد هیچ کس خواندن و نوشتن یاد نگرفت. اما درس ناخوانده با بی سواد فرق دارد. پیامبر نزد هیچ بشری درس یاد نگرفت اما خداوند متعال در کنار همهی علوم و قدرتها و حکمت هایی که به ایشان عطا فرموده بود، دانش خواندن و نوشتن را هم یاد داده بود.
*نتیجه دوم:*
پس اولا به پیامبر میگویند امّی چون از شهر «ام القری» بوده؛ ثانیا درس ناخوانده با بی سواد فرق دارد. پیامبر پیشِ کسی درس نخوانده بود ولی بی سواد نبود.
پیامبر عزیز ما خیلی غریب هستند. دشمنان و حسودان در طول تاریخ سعی کردند شخصیت پیامبر را جوری نشان دهند که هیچ کس رغبت نکند برود و ببیند حرف این شخصیت بزرگ چه بوده است. پیامبری که هر غریبهای هم ایشان را میدید، محو تماشای چهرهی جذّاب و کلام گیرا و رفتار با شکوهشان، میشد. پیامبری که به قدری مهربان و دلسوز بودند که دم خانهی تک تک مردم میرفتند و به آنها میگفتند اگر خواسته یا نیازی دارید به من بگویید تا کمکتان کنم؛ اگر مشکلی دارید به من بگویید تا برایتان رفع کنم و مثل یک طبیب مهربان برای درمان جسم و روح مردم از خانه ای به خانه دیگر میرفتند. بارها به مردمی که کنارشان بودند میگفتند : اگر کسی را میشناسید که مشکلی دارد و نمیتواند پیش من بیاید، به من معرفی کنید یا حاجتش را به من برسانید تا کمکش کنم. هرکس هر موقع هر تقاضایی از ایشان داشت، او را رد نمیکردند. با آنکه جانشین خدا بر روی زمین بودند، هیچ وقت با مردم با غرور و تکبر صحبت نمیکردند. همیشه اول سلام میدادند. وقتی وارد جایی میشدند، هر مکانی که جا بود، مینشستند و دنبال جای مخصوصی برای خودشان نبودند. کارهای خود را به گردن دیگران نمیانداختند. در هر کار خوبی مشارکت و کمک میکردند، حتی به اهل خانه و خدمت کاران کمک میکردند. دعوت مردم را برای غذا میپذیرفتند، مخصوصا با فقرا زیاد هم سفره میشدند. خیلی با ادب و خوش برخورد بودند. موقع حرف زدن با دیگران صدایشان را بلند نمیکردند و به صورت افراد خیره نمی شدند. برای کارهای دنیایی هیچ وقت عصبانی نمیشدند. با همهی مسئولیتشان برای بچهها وقت میگذاشتند و با آنها بازی میکردند. حتی اگر بچه ای از ایشان میخواست که سوار دوششان شود قبول میکردند. هر کسی که با مردم مهربانتر بود، بیشتر دوست داشتند. همیشه حواسشان به سالخورده ها و کودکان و آدم های غریب و تنها بود و کمکشان میکردند. هیچ وقت کسی را به خاطر اشتباهش سرزنش و شماتت نمیکردند …[۱۲]
تصور زندگی کردن در کنار چنین شخصیتی هم لذت بخش است، چه برسد که واقعا در کنارمان باشد. بچه های عزیز؛ در همین زمان هم یک نفر هست که درست مثل پیامبر است. با همان مهربانی، با همان علم، همان جوانمردی، همان اخلاق حسنه، حتی همان چهره و قیافه. کسی که خدا به او هم مثل پیامبر لقب «رحمت عالمیان» داده. کسی که مثل پیامبر، پدرانه مراقب و نگرانمان است. از دیدن شادی و خوشبختی ما شاد میشود و از غم و گرفتاری مان ناراحت. اما این همتای پیامبر، به امر خدا در غیبت به سر میبرد و بین ما ناشناس زندگی میکند. روزی که بیاید و دست محبت پدرانه اش را بر سرمان بکشد، همهی دردها، غمها و گرفتاری های مان از بین میرود. آن روز همهی مردم مثل بچه ای که مدتها در محیطی خطرناک و ناامن پدرش را گم کرده بوده و یکدفعه او را پیدا میکند و در آغوشش آرام میگیرد، حس آرامش، امنیت و خوشبختی واقعی را تجربه میکنند. از خدا بخواهیم در این عید بزرگ ، ظهور آخرین فرزند رسول خاتم، حضرت مهدی را جلو بیاندازد تا با آمدنش ما هم طعم بودن در کنار پیامبر را بچشیم.
پانویس:
۱_ مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ج ۱، ص ۱۳۲. ۲_ اسلام پدیا، مفهوم شناسی بعثت. ۳_ تاریخ تحقیقى اسلام (موسوعة التاریخ الاسلامى)، ج۱، ص: ۳۱۵.
۴-فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص ۹۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۳۸۵.
۵-امام باقر علیه السلام، بحارالانوار، ج 9، ص 252.
۶-قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِی الْكِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیا": قرآن کریم، سوره مریم، آیه 30.
۷- امام باقر علیه السلام، بحارالانوار، ج 14، ص 255. ۸-امام صادق علیه السلام، بحارالانوار، ج 35، ص 18. ۹- “وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها": قرآن کریم، سوره شوری، آیه 7.
۱۰-بحارالانوار، ج 96، ص 79.
۱۱- علل الشرایع، ج 1، ص 124.
۱۲-منتهی الآمال، ص 33، 34 و 38. ؛ حیوة القلوب، ج 2.
آخرین نظرات