یه لات بود تو مشهد… هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش میکنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر… بیشتر »
آخرین نظرات