امام باقر (ع):
“افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمی شود مگر آنگاه که شکرگزاری از طرف بنده قطع شود .”
بحار، ج71، ص 56
هرگاه خلافی مرتکب میشدم، مادرم نمیگذاشت در خانه کار کنم!
خدا رحمت کند مادرم را..
یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دوبرابر می کنند. در نتیجه، چنین بچه ای کار را تنبیه تلقی می کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم.
[ آیت الله حائری شیرازی]
🔴 معنای مصلحت و رضا به قضای الهی در مصیبتهایی مانند زلزله
🔸زلزلهای میآید و شهری را خراب میکند. ممکن است کسی بگوید: این زلزله را خدا خواست اما به این معنا که خدا ملَکی را فرستاد و گفت: این زمین را تکان بده و او هم تکان داد و یا خود خدا به طور مستقیم آمد زمین را تکان داد و زلزله پدید آمد. نه، اینطور نیست.
🔹نیز ممکن است کسی معتقد شود که خدا عالم را بر اساس نظامی خلق کرده است. این عالم بدون اشیایی که الآن وجود دارند امکانپذیر نبود. خدا دستگاهی را خلق کرده است و در آن دستگاه حوادثی واقع میشود که خود خدا هم نمیخواسته، ولی میشود. خدا که نخواسته زلزله بشود، ولی وقتی این طبایع وجود داشته باشد -طبایعی که وجودشان لازم هم هست و خیرشان بر شرشان میچربد- خواهناخواه چه خدا بخواهد و چه خدا نخواهد، این حوادث رخ میدهد. این هم یک طرز تفکر که این نیز غلط است.
🔸دیدگاه صحیح: قرآن میفرماید هر بدی که میرسد، به اذن خدا میرسد. معنایش این است که نه اینچنین خیال کن که هیچ علل و اسبابی دخالت ندارد و نه اینچنین خیال کن که دخالت آنها به نحوی است که چه خدا بخواهد و چه نخواهد آن کار میشود، بلکه به اذن خدا میشود؛ یعنی اگر خدا میخواست مانع ایجاد کند، مانع ایجاد میکرد، اگر میخواست شرطی از آن شروط را از بین ببرد، از بین میبُرد. پس آنچه در عالم واقع میشود، یک سلسله حوادث و علل و معلولهایی است که کار خودشان را انجام میدهند، اما نه به معنای این که چه خدا بخواهد و چه خدا نخواهد.
🔹اینجاست که معنای مصلحت و رضا به قضای الهی روشن میشود. اگر حادثهای پیش بیاید و خدای متعال جلوی این حادثه را نگیرد -که معنای جلوی حادثه را نگرفتن این است که به اذن اوست و اگر مصلحت اقتضا میکرد جلوی حادثه را میگرفت- معلوم میشود که مصلحت کلی اقتضا نمیکرده است که خداوند جلوی آن را بگیرد. اگر انسان ایمان به این حقیقت داشته باشد، به دنبالش «خُلق توحیدی» پیدا میشود؛ یعنی بعد از آن که حادثهای واقع شد در انسان حالت رضا پیدا میشود، میگوید لابد مصلحت بوده است، اگر مصلحت نبود خدای متعال جلوی آن را میگرفت. حال که خدا جلوی این حادثه را نگرفته است پس مصلحتی هست ولو این که من آن مصلحت را ندانم.
📝 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۷، ص۱۹۰-۱۸۷ (با تلخیص)
آخرین نظرات