اين آيه «فطرى بودن معرفت خدا» را می رساند و فطرى بودن دين و معرفت به معناى همراه بودن دين و معرفت خدا با خلقت انسان است و چون يكى از مراحل مهم شكل گيرى و خلقت كامل انسان عالم ذرّ است، پس به يقين، مى توان گفت يكى از جاهايى كه انسان معرفت خدا را در آنجا دريافت كرده، عالم ذرّ است و آن معرفت همراه با شكل گيرى مرحله خاص از خلقت انسان بوده است. به همين جهت است كه ائمّه صلوات الله علیهم در روايات، فطرت الهى را با معرفت در عالم ميثاق پيوند زده اند.
زراره مى گويد:
قلت لأبي جعفرالإمام الباقر صلوات الله علیه: أصلحك اللَّه، قول اللَّه عزّوجلّ في كتابه: «فطرة اللَّه الّتي فطر الناس عليها.»
قال: فطرهم على التوحيد عند الميثاق على معرفته أنّه ربّهم.
قلت: و خاطبوه؟
قال: فطأطأ رأسه، ثمّ قال: لولا ذلك لم يعلموا من ربُّهم و لا من رازقهم.
تفسير نور الثقلين، ج2، ص: 96
به امام باقر صلوات الله علیه عرض كردم: خداوند شما را صحّت و سلامتى بدهد، آيه «فطرت خدا كه مردم را بر آن خلق كرده و سرشته است» به چه معناست؟
حضرت فرمود: همه را به هنگام ميثاق، بر توحيد و بر معرفت به ربوبيّت خويش سرشته است.
عرض كردم: آنان با خدا سخن گفتند؟ حضرت سر خويش را پايين انداخت؛ سپس فرمود: اگر اين كار را نمى كرد، نمى دانستند پروردگار و روزی دهندهشان كيست.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الإمام الصادق صلوات الله علیه :
جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَأَرَى بَعْضَ أَصْحَابِنَا يَعْتَرِيهِ النَّزَقُ وَ الْحِدَّةُ وَ الطَّيْشُ فَأَغْتَمُّ لِذَلِكَ غَمّاً شَدِيداً وَ أَرَى مَنْ خَالَفَنَا فَأَرَاهُ حَسَنَ السَّمْتِ.
قَالَ صلوات الله علیه: لَا تَقُلْ حَسَنَ السَّمْتِ فَإِنَّ السَّمْتَ سَمْتُ الطَّرِيقِ وَ لَكِنْ قُلْ حَسَنَ السِّيمَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ قَالَ قُلْتُ فَأَرَاهُ حَسَنَ السِّيمَاءِ وَ لَهُ وَقَارٌ فَأَغْتَمُّ لِذَلِكَ قَالَ لَا تَغْتَمَّ لِمَا رَأَيْتَ مِنْ نَزَقِ أَصْحَابِكَ وَ لِمَا رَأَيْتَ مِنْ حُسْنِ سِيمَاءِ مَنْ خَالَفَكَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ خَلَقَ تِلْكَ الطِّينَتَيْنِ ثُمَّ فَرَّقَهُمَا فِرْقَتَيْنِ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ كُونُوا خَلْقاً بِإِذْنِي فَكَانُوا خَلْقاً بِمَنْزِلَةِ الذَّرِّ يَسْعَى وَ قَالَ لِأَهْلِ الشِّمَالِ كُونُوا خَلْقاً بِإِذْنِي فَكَانُوا خَلْقاً بِمَنْزِلَةِ الذَّرِّ يَدْرُجُ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَقَالَ ادْخُلُوهَا بِإِذْنِي فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا- مُحَمَّدٌ صلوات اللَّه عليه و آله ثُمَّ اتَّبَعَهُ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ أَوْصِيَاؤُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا بِإِذْنِي فَقَالُوا رَبَّنَا خَلَقْتَنَا لِتُحْرِقَنَا فَعَصَوْا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ اخْرُجُوا بِإِذْنِي مِنَ النَّارِ لَمْ تَكْلِمِ النَّارُ مِنْهُمْ كَلْماً وَ لَمْ تُؤَثِّرْ فِيهِمْ أَثَراً فَلَمَّا رَآهُمْ أَصْحَابُ الشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا نَرَى أَصْحَابَنَا قَدْ سَلِمُوا فَأَقِلْنَا وَ مُرْنَا بِالدُّخُولِ قَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمْ فَادْخُلُوهَا فَلَمَّا دَنَوْا وَ أَصَابَهُمُ الْوَهَجُ رَجَعُوا فَقَالُوا يَا رَبَّنَا لَا صَبْرَ لَنَا عَلَى الِاحْتِرَاقِ فَعَصَوْا فَأَمَرَهُمْ بِالدُّخُولِ ثَلَاثاً كُلَّ ذَلِكَ يَعْصُونَ وَ يَرْجِعُونَ وَ أَمَرَ أُولَئِكَ ثَلَاثاً كُلَّ ذَلِكَ يُطِيعُونَ وَ يَخْرُجُونَ فَقَالَ لَهُمْ كُونُوا طِيناً بِإِذْنِي فَخَلَقَ مِنْهُ آدَمَ قَالَ فَمَنْ كَانَ مِنْ هَؤُلَاءِ لَا يَكُونُ مِنْ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ كَانَ مِنْ هَؤُلَاءِ لَا يَكُونُ مِنْ هَؤُلَاءِ وَ مَا رَأَيْتَ مِنْ نَزَقِ أَصْحَابِكَ وَ خُلُقِهِمْ فَمِمَّا أَصَابَهُمْ مِنْ لَطْخِ أَصْحَابِ الشِّمَالِ وَ مَا رَأَيْتَ مِنْ حُسْنِ سِيمَاءِ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ وَقَارِهِمْ فَمِمَّا أَصَابَهُمْ مِنْ لَطْخِ أَصْحَابِ الْيَمِينِ.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 11
عبد اللَّه بن سنان می گويد: به امام صادق صلوات الله علیه عرض كردم:
من بعضى از یاران و شيعيانمان را مى بينم كه گرفتار كج خلقى و تندی و سبکی هستند و از اين جهت به شدت اندوهگين مي شوم و مخالف خود (غير شيعه) را نيكو روش مى بينم.
حضرت فرمود: نيكو روش نگو، زيرا مقصود از روش طريقه (كيش و مذهب) است، بلكه بگو نيكو سيما، زيرا خداوند عز و جل مي فرمايد: «سيماى آنها در رخسارشان از اثر سجده است- 29 سوره 48-».
عرض كردم: او را نيكو سيماء و داراى وقار ميبينم و از آن جهت اندوهگين ميشوم.
فرمود: از تندی كه در اصحابت و سيمای نيكى كه در مخالفينت ميبينى اندوهگين مباش، زيرا خداوند تبارك و تعالى چون خواست آدم را بيافريند، آن دو طينت را آفريد، سپس آنها را دو نيمه كرد و به اصحاب يمين فرمود: به اذن من آفريده شويد، آنها مخلوقى گشتند مانند مورچگان كه ميشتافتند و به اهل شمال فرمودند: به اذن من آفريده شويد، آنها مخلوقى گشتند مانند مورچگان كه به راه خود ميرفتند (آهسته و كند ميرفتند) سپس براى آنها آتشى برافراشت و فرمود:
به اذن من به آن در آئيد، نخستين كسى كه به آتش درآمد، محمد صلوات اللَّه عليه و آله بود، سپس پيغمبران اولو العزم ديگر و اوصياء و پيروانشان از پى او در آمدند.
آنگاه به اصحاب شمال فرمود: به اذن من به آن در آئيد، گفتند: پروردگارا! ما را آفريدى تا بسوزانى؟! و نافرمانى كردند، سپس به اصحاب يمين فرمود: به اذن من از آتش خارج شويد، بى آنكه آتش به آنها جراحتى رساند و در آنها تأثيرى گذارد (خارج شدند).
چون أصحاب شمال آنها را ديدند، گفتند: پروردگارا! اصحاب خود را سالم ميبينيم، از ما در گذر و امر فرما داخل شويم، فرمود: از شما در گذشتم، داخل شويد، چون نزديك رفتند و افروختگى آتش به آنها رسيد، برگشتند و گفتند: پروردگارا! ما بر سوختن صبر نداريم و نافرمانى كردند، تا سه بار ايشان را امر به داخل شدن فرمود، و در هر سه بار نافرمانى كردند و برگشتند و آنها (يعنى اصحاب يمين) را سه بار امر فرمود، هر سه بار فرمان بردند و به سلامت از آتش بیرون آمدند.
سپس به همه آنها فرمود: به اذن من گل شويد و آدم را از آن گل آفريد، پس آنها كه از اين دسته باشند، از آن دسته نگردند و آنها كه از آن دسته باشند، از اينها نشوند (يعنى عاقبت اصحاب يمين سعادتمند و بهشتى گردند و اصحاب شمال يا شقاوت و دوزخى شوند) و هر سبكى و بدخلقى كه در اصحابت (شيعيان) ميبينى از برخورد آنهاست با اصحاب شمال و هر سيماى نيك و وقارى كه در مخالفينت مى بينى، از برخورد آنهاست با اصحاب يمين (گويا مقصود از اين برخورد همان چسبندگى و آميختگى اجزاء گل اوليه آنهاست با يكديگر و حضرت با این فرمایش فهماند که خوبی های مخالفین برای شیعه است و بدی های شیعه برای مخالفین می باشد).
آخرین نظرات