امروز که توفیق شد تا ما حضور پیدا کنیم در مراسم تشییع جنازه اتفاقی افتاد که نمیشود از آن گذشت
شاهد نماز بر بدن مطهری بودیم که در تاریخ ماندگار شد
جمعیت عظیم به امامت رهبر عالی مقام و سید ومقتدای ما پشت ابدان مطهر شهدا قرار گرفتند تا نماز خوانده شود
صدا بلند شد : الله اکبر
نماز نبود مجلس روضه بود
از همان تکبیر اول گریه بود
و اما شد آنچه نباید میشد
رفقا همه ما میدونیمحاج قاسم لیاقتش شهادت بود
ما خوشحالیم که به این درجه نائل شد
خیلی از ما ها هم اذیت شدیم از اینکه جسم ایشان از پیش ما رفت
و زخمی ماندگار بر جگرهای ما گذاشت
ولیکن تنها چیز مشترک همه ماها این بود:
وای آقا
آقا غریب تر شد
آقا تنهاتر شد
آقامون ناراحت شد
همه بیشتر نگران یک نفر بودیم ؛(( آقا ))
دیدید که زینب حاج قاسم چهگفت ؛
گفت بابایم رفت که غم به دل آقامون نیاد
الانم نمیخواهیم با شهید شدن بابام ، آقام ناراحت بشه
قربان دلت آقاجان
جان ما فدای سرت ، غصه نخوریا
تو مثل کوهی آقا جان که دل همه امت به شما خوشه
این جوانان حاضرند تکه تکه شوند ولی غبار غم به دل شما ننشینه
اما امروز دیدیم که دل آقامون گرفته بود
آقامون گریه کرد
دشمن بدبخت شد
اشکی که قسممیخوریم با خونمون اون غم رو از چهره آقامون پاک خواهیم کرد
دل همه سوخت وقتی اشک به چشم آقامون نشست
بغض گلومونو فشار داد وقتی آقامون بغض کرد
و قسم به خون حاج قاسم ، ما از این اشکها نخواهیم گذشت
خون شهید و اشک مظلوم مخلوط شد و این دودمان دشمن و نفوذی رو به آتش میکشد. ان شاالله
آخرین نظرات